به چشم های هم خیره شده بودیم؛ نگاه خیره مخاطب به راوی

به گزارش وبلاگ مقاله های تخصصی، به گزارش خبرنگار خبرنگاران در بوشهر: وقتی نام ادبیات داستانی بوشهر بر زبان جاری می شود، خواه ناخواه نام صادق چوبک، منیرو روانی پور، احمد آرام، محمدرضا صفدری و... در ذهن جا خوش می کند؛ نویسندگانی که هرکدام به سهم خود نقش بی بدیلی را در تقویت بنیاد داستان نویسی کشور به ویژه جنوب ایفا کرده و می کنند.

به چشم های هم خیره شده بودیم؛ نگاه خیره مخاطب به راوی

در این میان، احمد آرام راه پر پیچ وخمی را در نویسندگی آغاز کرد؛ هرچند وی هم راستای نویسندگی در هنر هایی چون نقاشی، گویندگی، کارگردانی تئاتر و نمایشنامه نویسی نام خود را تثبیت کرد؛ ولی عمده شهرت خود را مدیون نویسندگی اش است؛ چراکه با نوشتن از زیست بومش با عشق چهره ای جدید از خود به جامعه ادبی ارائه کرد و با نگاهی مدرن اقیلم و فرهنگ و اهالی جنوب را به تصویر کشید و می کشد. همین خصیصه به جذابیت آثارش اضافه نموده و وی را به پرمخاطب ترین نویسنده حال حاضر جنوب کشور تبدیل کرده است.

باید اقرار کرد که آرام از زمره افرادی است که ذاتا نویسنده و خیلی خوب بلد است که چگونه آدم ها پیرامونی خود و قصه های تلخ و شیرین شان را با تخیل و پردازش رویاگونه به داستان های جذاب و خلاقانه درآورد. تعلیق داستان هایش به گیرایی قصه می افزاید و خوب می داند که چگونه توجه مخاطب را به رازهای مگوی قصه هایش جذب کند.

جادوی کلمات و سوژه پردازی خلاقانه اش امروز از وی نویسنده ای پیشتاز در خلق آثار سوررئال ساخته است. آرام با اشراف بر فرهنگ و ادبیات جنوب و روانکاوی جامعه پیرامونی خود داستان هایی رمزآلود و پرنشانه را پیش روی مخاطب قرار می دهد. وی با تبحر و به پشتوانه تخیل، تصاویری از جغرافیای جنوب ترسیم می کند که برای خواننده در عین تازگی، بسیار آشنا و ملموس است!

بی شک احمد آرام در دو سه دهه اخیر با نگارش و انتشار آثاری خواندنی و متکی بر اقلیم و فرهنگ جنوب سهم بسزایی را در پویایی ادبیات و فرهنگ این خطه ایفا کرده است. حتی در داستان هایی که در مکانی غیر از بوشهر آفریده شده اند، او سعی کرده به هر شکلی با یک اشاره به المان یا باوری، نام بوشهر را در ذهن مخاطب تداعی کند. این وفاداری آرام به جنوب نمایانگر دلبستگی اش به زادگاهش است.

غریبه در بخار نمک نخستین اثری است که آرام راهی بازار کتاب کرد و پس از آن آثار متعددی نظیر مرده ای که حالش خوب است، کسی ما را به شام دعوت نمی کند، سگی در خانه یک آنارشیست دست دوم، همین حالا داشتم چیزی می گفتم، حلزون های پسر، بیدارنشدن در ساعت نمی دانم چند، باغ استخوان های نمور و... را به بازار کتاب عرضه کرد. وی به تازگی مجموعه داستانی را به نام به چشم های هم خیره شده بودیم به همت نشر نیماژ راهی بازار کتاب کرده است که شامگاه دوشنبه، 18 اسفندماه همزمان با روز بزرگداشت بوشهر به همت خانه کتاب در آیینی با حضور برخی از دوستدارانش در بوشهر رونمایی شد.

احمد آرام در آغاز این آیین با اشاره به انتشار نخستین اثرش به درخواست منوچهر آتشی گفت: من از بچگی از طریق پدرم با جهانی داستان آشنا شدم. وی اشتراک کیهان بچه ها برایم گرفته بود و همین مساله موجب ترغیب من به مطالعه و خواندن داستان و کتاب های غیردرسی شد. آن زمان به شدت به خواندن و خریدن مجموعه داستان جیمزباند علاقه داشتم.

وی ادامه داد: هفده ساله بودم که به مجله فرودوسی رفتم و از آن ها خواستم که داستانم را منتشر کنند؛ ولی آن ها به من گفتند داستانت را بردار و ببر. اینجا داستان نویسنده هایی چون احمد محمود و... منتشر می شود ولی من با شنیدن این جواب مایوس نشدم و گفتم من این داستان را در همین مجله خیلی زود چاپ می کنم و درست یک سال بعد این داستان در مجله فردوسی منتشر شد. بنابراین در نویسندگی باید پشتکار داشت.

نویسنده مرده ای که حالش خوب است اضافه نمود: در مدرسه هم معلمانی چون زنده یاد حسن برازجانی، محمدرضا نعمتی و... داشتیم که تازه های نشر و داستان های نویسندگان مطرح آن زمان مثل صادق چوبک و... را در اختیار ما می گذاشتند و من با تشویق های آن ها دائم داستان می نوشتم و با تحسین و تشویق آن ها روبه رو می شدم. طبیعتا این تشویق ها من را برای نویسنده شدن و باور آن دلگرم می کرد.

نویسنده حلزون های پسر در ادامه به اثر تازه منتشر شده اش (به چشم های هم خیره شده بودیم) اشاره و توضیح داد: این اثر به دور از تکرار و توام با نگاهی تازه و نو نوشته شده است؛ چراکه تکرار موجب کسالت و خستگی خواننده می شود. در حقیقت مخاطب در این اثر به چشم راوی خیره و با او همراه می شود.

آرام در ادامه این آیین در خصوص دلیل انتخاب نام به چشم های هم خیره شده بودیم برای مجموعه جدیدش به خبرنگار ایبنا در بوشهر گفت: اسم مجموعه داستان به چشم های هم خیره شده بودیم برایl خیلی سوال برانگیز شده؛ چراکه چنین داستانی در کتاب نیست؛ اما در واقع خود این اسم روی جلد کتاب تبدیل به داستان جداگانه ای می شود، با این مضمون که بین چشم های خواننده و راوی یک ارتباط دیداری بر قرار می شود. من اعتقاد دارم که مخاطب راوی را می خواند و راوی مخاطب را.

نویسنده بیدارنشدن در ساعت نمی دانم چند در ادامه در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه یکی از مشخصه های شما در نویسندگی بومی نویسی است منتها به طریق مدرن؛ یعنی شما زیست بوم را مدرنیزه می کنید و به مخاطب تحویل می دهید. خودتان با این نظر موافق هستید، توضیح داد: دقیقا درست است، آن چیزی که ما در روایت ها، ضرب المثل ها و باورهای بومی در جهانی واقعی می شنویم، وقتی وارد جهان داستان می شود باید شکل نوینی از آن به مخاطب داده شود؛ چراکه این شکل نوین و مدرن به ماندگاری داستان کمک می کند و اینکه ما سویه هایی از باورهای بومی را کشف می کنیم. چنانچه به این مهم توجه نشود، باورهای مردمی نمی تواند کارکرد درستی داشته باشد و داستان را از درون به حرکت وادارد.

وی همچنین در خصوص اینکه در ادبیات داستانی به عنوان نویسنده پیشتاز در داستان های سوررئال شناخته می شود، گفت: البته منتقدان به این مساله اشاره کرده اند ولی خود من عاشق این سبک هستم؛ چراکه رویاها و کابوس های ما بخشی از وجود ما هستند، زمانی که آنها را وارد یک اثر هنری یا نوشتاری می کنیم، بخش تاریکی از تخیل ما دیده می شود. در داستان های به چشم های هم خیره شده بودیم گاه سورئالیسم دیده می شود که در بافت داستان است. شما در این مجموعه به داستان فانوس نگاه کنید. توهم داستان با همین سبک ساخته می شود .

آرام در خصوص اینکه آیا در این مجموعه داستان هم اقیلم جنوب نمود پررنگی دارد، توضیح داد: ببینید در این اثر حتی در داستان هایی که ربطی به بوشهر نداشته است، باز فرهنگ بوشهر حضور دارد؛ برای مثال، در داستان راگا که لبریز از جادوست. این جادوی جغرافیای ماست که به ساختار داستان کمک کرده است. من به سهم خود تلاش می کنم که با هر داستان جغرافیای تازه ای بسازم که پشت و پَسله اش زبان و فرهنگ بوشهر است .

این داستان نویس در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه در مجموعه داستان به چشم های هم خیره شده بودیم ردی از کرونا وجود دارد، بیان نمود: خیر؛ این پنج داستان مربوط به سال های پیش است که البته دغدغه های دیگری داشت. شاید بعدها دغدغه کرونا داستان های دیگری را رقم بزند؛ ولی به هرصورت در این کتاب، ترس و اضطراب دست کمی از کرونا ندارد.

آرام در ادامه با تاکید بر اینکه همه شخصیت های این مجموعه خسته هستند، اضافه نمود: در حقیقت تکرار خسته شان کرده و بیهودگی آنها را منزوی کرده است. هرکدام از شخصیت ها در دل داغی دارند. البته اگر نداشتند نمی توانستند وارد داستان بشوند!

نویسنده مجموعه داستان سگی در خانه یک آنارشیست دست دوم در خصوص اهمیت تعلیق در داستان گفت: تعلیق اگر تعمدا در داستان ساخته شود، پتانسیل خود را از دست می دهد و کارکردی نخواهد داشت. بدیهی است تعلیق از اول در پیرنگ پنهان است؛ یعنی طرح داستان به خاطر همین تعلیق زاده می شود و در فرایند داستان، آن را مهندسی می کند. تعلیق یک جور زیبایی شناسی است که در جانِ متن راه می رود .

آرام در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه توهم چقدر در ایجاد تعلیق در داستان نقش دارد، گفت: هر توهمی با تعلیق همراه نیست و بستگی به جان مایه و ژانر داستان دارد، برای مثال، تعلیق را در رمان قصر کافکا مطالعه کنید، می بینید یک نامه فضای وهم انگیز ایجاد می کند و مخاطب دنبال این است که بالاخره چه خواهد شد؟ در این داستان تعلیق ریزریز وارد می شود. البته در داستان غیروهمی هم تعلیق هست؛ اما به شکلی دیگر!

وی در پاسخ به این پرسش که چرا برخی بر این باورند که شما نویسنده ای سخت نویس هستید، توضیح داد: خود من به این موضوع فکر نمی کنم؛ چون هر اتفاقی در داستان می افتد، زاده رفتار طبیعی نویسنده با طرح داستان است. اگر منظور پیچیدگی است، پیچیدگی باید در ذات نویسنده باشد. پیچیدگی تصنعی کار را را ضایع می کند. مساله اصلی این است که مخاطب باید تلاش کند تا آثاری را که در آن اندیشه هست، باور کند، طبیعتا برای رسیدن به اندیشه در داستان باید تلاش کرد.

آرام در پایان تاکید کرد: اگر ما صدای درونی و درد درونی نداشته باشیم، بی شک نمی توانیم بنویسم. اهل درد بودن یعنی اهل نوشتن بودن.

در پایان این آیین از مجموعه داستان به چشم های هم خیره شده بودیم که به همت نشر نیماژ چاپ شده است، رونمایی شد. این اثر پنج داستان کوتاه به نام های فانوس، شب به یادماندنی، خرده روایت های منطقه البروج، راگا و دره های ماه زده را دربرمی گیرد.

یادآوری می شود، احمد آرام متولد سال 1330 در بوشهر، داستان نویس، نمایشنامه نویس، نقاش و کارگردان تئاتر است.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران

به "به چشم های هم خیره شده بودیم؛ نگاه خیره مخاطب به راوی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "به چشم های هم خیره شده بودیم؛ نگاه خیره مخاطب به راوی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید